English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (673 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
legalism U اعتقاد به این که کلیه مسائل باید از طرق قضایی وحقوقی حل و فصل شود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ideologies U روش فکری وسیاسی و اجتماعی واقتصادی خاص با کلیه نظریات و هدفها و مسائل مربوط به ان
ideology U روش فکری وسیاسی و اجتماعی واقتصادی خاص با کلیه نظریات و هدفها و مسائل مربوط به ان
formalism U اعتقاد به حفظ فاهر وقالبهای موجود در کلیه امور
cosmopolitanism U سیستم " جهان وطنی " اعتقاد به لزوم حسن تفاهم واحترام متقابل بین کلیه ملل واقوام عالم
We ought to (should)examineit in all itsaspects. U باید کلیه جهات وجوانب آنرا بررسی کنیم
historcicism U فرضیهای که معتقداست کلیه پدیدههای اجتماعی وفرهنگی باید از لحاظ تاریخی مطالعه شود
collectivism U اعتقاد به این مسئله که جامعه باید به وسیله مساعی جمعی وهمکاری همه احاد ان اداره شود
nephrogenic U ایجادشده در کلیه منشعب از کلیه
hot U کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
hotter U کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
hottest U کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
animism U اعتقاد باینکه ارواح مجرد وجود دارند اعتقاد بعالم روح و تجسم ارواح مردگان
battle problems U مسائل جنگی
religious matters U مسائل مذهبی
economic problems U مسائل اقتصادی
matters of great moment U مسائل مهم
business matters U مسائل کسبی
political matters U مسائل سیاسی
beside the point <idiom> U مسائل حاشیهای
operational problems U مسائل عملیاتی
tax administration U مسائل اجرایی مالیات
adopting the opinion U تقلید در مسائل شرعی
macroeconomic issues U مسائل اقتصاد کلان
sensationalism U پیروی از مسائل احساساتی وشورانگیز
indifferentism U لاقیدی نسبت به مسائل مذهبی
conventions U باره مسائل حزبی ناحیهای
Take things as you find them. <proverb> U مسائل را همانگونه نه هستند بپذیر .
convention U باره مسائل حزبی ناحیهای
double coincidence of wants U زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
urbiculture U مسائل ومشکلات زندگی شهری وشهرها
endogenous U مسائل ناشی از درونه سیستم اقتصادی
glasnost U سیاست بحث آزاد مطالب و مسائل
separate opinion U رایی که نافربه مسائل مختلف باشد
humanism U دلبستگی به مسائل مربوط بنوع بشر
omnibus bill U لایحه قانونی که مسائل گوناگون در بر دارد
judicial U قضایی
jurisdiction U قضایی
judiciary U قضایی
juridical U قضایی
jural U قضایی
juratory U قضایی
redundancies U در دفاع دعوی از مسائل خارجی استفاده کردن
irrigationist U کسیکه در مسائل وابسته به ابیاری علاقمند است
casuistry U حل مسائل احلاقی ووجدانی با قوانین مذهبی واجتماعی
redundancy U در دفاع دعوی از مسائل خارجی استفاده کردن
judicial delegation U تفویض قضایی
judicial circumstantial evidence U اماره قضایی
judicial assistance U معاضدت قضایی
judiciary U قوه قضایی
judicature U قوه قضایی
legal suit U تعقیب قضایی
judicial immunity U مصونیت قضایی
legal assistance U مشاوره قضایی
judicial settlement U حل اختلاف قضایی
jurisdiction U حوزهء قضایی
legal aid U معاضدت قضایی
judicial precedent U رویه قضایی
judicial settlement U تسویه قضایی
rogatory U نیابت قضایی
precedent U رویه قضایی
legal U شرعی قضایی
institution U تاسیس قضایی
the rule of law U تامین قضایی
miscarriage of justice U اشتباه قضایی
law agent U نماینده قضایی
miscarriages of justice U اشتباه قضایی
quasi judicial U شبه قضایی
law courts U دادگاه قضایی
law court U دادگاه قضایی
precedents U رویه قضایی
judicature U حوزه قضایی
presumption juris tantum U اماره قضایی
litigation U دعوی قضایی
stressing U یک زبان مسئله گرا برای حل مسائل بنیادی مهندسی
stresses U یک زبان مسئله گرا برای حل مسائل بنیادی مهندسی
mysticism U توجیه مسائل سیاسی به مدد الهام واشراق عرفان
cogo U یک زبان برنامه نویسی مسئله گرابرای حل مسائل هندسی
computer literacy U دانش کامپیوترها و چگونگی استفاده از انها برای حل مسائل
pornography U نقاشی یانوشته خارج ازاخلاق درباره مسائل جنسی
stress U یک زبان مسئله گرا برای حل مسائل بنیادی مهندسی
concert of europe U اتفاق دولت بزرگ اروپا نسبت به مسائل سیاسی
extrajudicial U خارج ازصلاحیت قضایی
sub judice U بدون تصمیم قضایی
district attorneys U بازپرس بخش قضایی
enforcement of judgement U اجرای احکام قضایی
district attorney U بازپرس بخش قضایی
justiciar U مامور قضایی عالیرتبه
legal advice U مشورت یا نظر قضایی
econometrics U استفاده از روشهای اماری در بررسی مسائل اقتصادی اقتصاد سنجی
dictum U گفته افهار نظر قضایی
adjudge با حکم قضایی فیصل دادن
circuits U حوزه قضایی یک قاضی دور
dictums U گفته افهار نظر قضایی
Soc U ازادی دراخذ تصمیم قضایی
proetor U متصدی امور قضایی وکشوری
legal assistance U کمکهای قضایی شرح علایم
circuit U حوزه قضایی یک قاضی دور
reins U کلیه ها
kidney U کلیه
kidneys U کلیه
all- U کلیه
all U کلیه
White Paper U کتابی که حکومت یک کشور جهت تشریح یااعلام بعضی مسائل منتشرمیکند
ultraist U کسیکه در مسائل دینی وسیاسی و مانند انها زیاده روی میکند
White Papers U کتابی که حکومت یک کشور جهت تشریح یااعلام بعضی مسائل منتشرمیکند
rogatory letters U نامه محتوی تفویض نیابت قضایی
letters rogatory U نامه مشعر بر تقاضای نیابت قضایی
renal gravel U حصات کلیه
paranephric U مجاور کلیه
all men U کلیه مردم
renal gravel U ریک کلیه
nephralgia U قولنج کلیه
entireforce U کلیه نیرو
all arms U کلیه نیروها
all hands U کلیه پرسنل
entireforce U کلیه قوا
renal calculus U ریگ کلیه
nephroptosis U کلیه متحرک
floating kidney U کلیه متحرک
reniform U شبیه کلیه
renal U وابسته به کلیه ها
reniform U کلیه مانند
sokeman U فرد ساکن حوضه قضایی لرد یا امیر
cadre U واحدی ازقبیل قضایی واداری ونظامی وغیره
cadres U واحدی ازقبیل قضایی واداری ونظامی وغیره
perverse verdict U درمورد نکات قضایی موضوع صادر شود
tenantary U کلیه مستاجرین یک ملک
azoth U علاج کلیه دردها
against all risks U در براب کلیه خطرات
ornis U کلیه مرغان یک سرزمین
reins U محل کلیه در بدن
paranephros U غده روی کلیه
coroners U هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
exegeses U تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
exegesis U تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
judge made law U نظام حقوقی مبتنی بر سوابق قضایی و ارا محاکم
coroner U هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
the t. population U کلیه جمعیت همه مردم
all available U کلیه توپخانه حاضر به تیر
chronic renal disease [CRD] U نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
syngraph U سندی که به مهر و امضا کلیه
the total population U تمامی نفوس کلیه جمعیت
renal calculus [Calculus renalis] U سنگ کلیه [پزشکی] [بیماری]
Chronic kidney disease [CKD] U نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
chronic kidney failure [CKF] U نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
disclaim all liability U کلیه بدهیها را انکار کردن
demesne U کلیه زمین مایملک یک شخص
kidney stone [Calculus renalis] U سنگ کلیه [پزشکی] [بیماری]
nephrolith U سنگ کلیه [پزشکی] [بیماری]
chronic renal failure [CRF] U نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
The ship and all its crew were lost . U کشتی با کلیه سر نشینانش گه ( مفقود ) شد
algol U یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که برای کدگذاری مسائل ریاضی وعددی بکار می رود
ideologies U بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
ideology U بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
confidence U اعتقاد
unbelieving U بی اعتقاد
belief U اعتقاد
faith U اعتقاد
confidences U اعتقاد
believing U با اعتقاد
faiths U اعتقاد
misbeliever U بی اعتقاد
credence U اعتقاد
knight marshal U کسیکه در خانواده سلطنتی دارای برخی مامریتهای قضایی باشد
congregationalism U استقلال هرکلیسا برای اداره کارهای قضایی وانتظامی خود
concurrent jurisdiction U رسیدگی قضایی همزمان به چند جرم دادگاه الحاقی یاهمزمان
avifauna U کلیه مرغان یک سرزمین پرندگان یک ناحیه
adrenal U مشتق از غده یا ترشح غددفوق کلیه
adrenocortical U وابسته به قشر غدهء فوق کلیه
To sweep the board . U کلیه موانع واشکالات را از سر راه برداشتن
flora U کلیه گیاهان یک سرزمین گیاه نامه
tenantry U اجاره داری کلیه مستاجرین یک ملک
nephrosis U بیماری کلیه که بیشترلولههای کلیوی را مبتلامیکند
fauna U کلیه جانوران یک سرزمین یایک زمان
cloaca theory U اعتقاد به مقعدزایی
credit U اعتقاد کردن
misbelieve U بی اعتقاد شدن
convictions U اعتقاد راسخ
fetishism U اعتقاد به طلسم
credibly U از روی اعتقاد
creationism U اعتقاد به افرینش
credits U اعتقاد کردن
ism U اعتقاد رویه
crediting U اعتقاد کردن
credited U اعتقاد کردن
trusts U اعتقاد اعتبار
trusted U اعتقاد اعتبار
theism U اعتقاد بخدا
conviction U اعتقاد راسخ
misbelief U اعتقاد خطا
fatalism U اعتقاد به سرنوشت
demonism U اعتقاد بدیو
fairyism U اعتقاد به جن و پری
determinism U اعتقاد به جبر
evolutionism U اعتقاد به تکامل
relativism U اعتقاد به نسبیت
hylicism U اعتقاد به مادیات
trust U اعتقاد اعتبار
anomie U اعتقاد به بی نظمی
anomy U اعتقاد به بی نظمی
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1tink and grow rich
3Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
1they have to be self-consistently determined.
1 just got to figure out where to headمعنی این عبارت چیست؟
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com